صفحه اصلی / مقالات / کالبد شکافی ماهیت فریبکارانه شبکه مهران بهاری رژیم فاشیستی ایران – قسمت دوم / اومود دوزگون

کالبد شکافی ماهیت فریبکارانه شبکه مهران بهاری رژیم فاشیستی ایران – قسمت دوم / اومود دوزگون

۱۳- سیاه نمایی هر آنچه تبلور قدرت در حرکت ملی آزربایجان است: م.ب کسی استکه هر روز در فضای مجازی با اسم های جذاب اما جعلی زهرهای چرکین خود را به حرکت ملی آزربایجان میریزد:

الف- سیاه نمایی وطن و سرزمین تاریخی ملت آرزبایجان جنوبی بعنوان هسته اصلی حرکت ملی، بقصد ایجاد تفرقه با آزربایجانیهای ساکن در شهرهای مرکزی فارس نشین.

ب- سیاه نمایی تبریز پایتخت تاریخی آزربایجان بقصد ایجاد تفرقه با شهرهای مختلف از جمله اورمیه، اردبیل و زنگان و…

پ- سیاه نمایی اسطوره ها و قهرمانان ملی از جمله ستارخان، شیخ م. خیابانی، ج. پیشه وری، شهریار، صمد بهرنگی و سایر مبارزین ملی.

ت- سیاه نمایی فعالین ملی شناخته شده و تبدیل اختلافات نظری به دشمنی بین استقلال طلبان و فدرالیستها، بین فعالین چپ ملی با فعالین راست ملی.

ث- ورود به اعتقادات مذهبی مردم با برجسته کردن اختلافات نظری بین سکتهای مختلف اسلام (امامی-علوی-سنی) بجای پرداختن به نقش مخرب اسلام سیاسی شعوبیه فارس حاکم.

۱۴- انحراف مرکز ثقل تفکر حرکت ملی: م.ب کسی استکه در صدد انحراف مرکز ثقل تفکر حرکت ملی از سیستم  تفکر آزربایجان مرکز« آزربایجان مرکزلی دوٌشوٌنجه سیستمی» به سیستم تفکر ایران مرکز(فارس مرکز) میباشد. یعنی دشمنی با حق تعیین شرنوشت، تشکیل حکومت ملی و استقلال ملت تورک آزربایجان جنوبی.  در ظاهر خود را حامی کسب حقوق تورکان ایران نشان میدهد اما در باطن هیزم بیار معرکه برای استحاله تورکها در سیستم متمرکز و فاشیستی پان فارسیسم است.*۱۴

۱۵- تعاریف مبالغه آمیز از حکمرانی تورکان در ایران: م. ب کسی استکه سعی در تطهیر مظالم دولتها و خاندان تورک برعلیه تمام اقشار تورک و اقلیتهای قومی و مذهبی و.. دارد. هرجا سخن از شاهان تورک میرود انگار صفت های دیکتاتور، قبله عالم، ضل الله و ارباب… و اجرای احکام شنیع و ترور و حذف فیزیکی مخالفان و رقبای سیاسی خود، هیچگونه سنخیتی با ماهیت این پادشاهان ندارد. انگار که حاکمان تورک همه دموکرات، عادل و نمونه بودند و برای رفاه ملت خود خدمات شایان کرده و در دوره آنها اکتشافات و اختراعات بی نظیر و تاثیر پذیری به جهانیان عرضه شده است. اما با کتمان حقیقت نمیتوان برای همیشه خود را گول زد. و برای درک آن لازم نیست به گذشته خیلی دور برویم تنها با مرور دوره ۳۰ سال اخر حکومت قاجار براحتی متوجه ماهیت استبدادی حاکمان تورک خواهیم شد. از جمله سرکوب مخالفان سیاسی، اقلیتهای قومی و مذهبی، ستم طبقاتی و جنسی، فساد و ضعف مدیریت، همینطور خود فروختگی به روسیه و انگلیس بحدی بوده استکه مردم تورک آزربایجانی پیشرو مخالفت با دیکتاتوری و استبداد رژیم قاجار شدند و در سقوط دولت تورک قاجار نقش عمده ای ایفا کردند. انقلاب مشروطیت و قیام خیابانی بر علیه رژیم سرکوبگر تورک قاجار بوده است. خلاصه اینکه از ماست که بر ماست و حقیقت تلخ این استکه پدران ما  بازی را بد جوری باختند و سرنوشت ملت خود را دو دستی به رقیب در کمین نشسته یعنی سیاستمداران فارس تقدیم کردند و گناهش را سر این و آن انداختند. مثل باستان گرایان فارس که تا به امروز شکستهای خود از یونان و اعراب و تورکان و… را قبول نمیکنند. سیاسیون و روشنفکران سابق ما نیز، شکست خود را در مناقشه و مذاکره سیاسی بموقع قبول نکردند تا بلافاصله بفکر چاره جویی بیافتند. اما ملت و سیاسیون ژاپن و آلمان شکست خود را بموقع قبول کردند و وطن خرابه خود را تبدیل به پیشرفته ترین کشورهای دنیا کردند. با اینحال، خوشبختانه در سی سال گذشته مسیر عوض شده و روشنفکر آزربایجانی به علل واقعی شکست سیاسیون گذشته خود پی برده است.  با قبول اشتباهات تاریخی، بنیان حرکت ملی نوین را بر پایه بازخوانی تاریخ حکمرانی هزار ساله، درس گرفتن از تاریخ تلخ یکصد ساله اخیر و پرهیز از تکرار اشتباهات گذشته و مماشات با دشمن، با چشمان باز و اراده ای قوی،  پای در میدان مبارزه گذاشتته اند. روشنفکران و فعالان سیاسی امروز با دوری از مبالغه های بیجا، بصورت واقع گرایانه با تاکید بر هویت تورکی و زبان تورکی و تواناییهای واقعی و بلقوه بیش از ۳۵ میلیون تورک آزبایجانی حرکت ملی را هدایت میکنند. *۱۵

۱۶- وطن تراشی مصنوعی: م.ب کسی استکه در صدد قالب کردن ا.ی.ر.ا.ن بعنوان وطن مصنوعی برای ملت تورک آزربایجان است. البته این وطن تراشی همراه با اعمال خشونت و سرکوب، سیاست رسمی رژیم اقلیت فارس از آغاز حاکمیت رضا خان تا به امروز بوده است. با توجه به شکست پروژه نابودی زبان و هویت ملت تورک آزبایجان و رشد بی نظیر آگاهی ملی، رژیم ج. اسلامی در کنار ادامه سیاستهای فاشیستی خود، دست به ایجاد جریانهای پارالل و شبکه های انحراف کننده حرکت ملی از جمله شبکه م. بهاری زده است. م.ب سعی در تحریف معنای وطن دارد. در جهان امروز وطن محدوده جغرافیایی خاص است که شخص، جماعت و ملتی در آن متولد و رشد و نمو کرده و دارای زبان، هویت و آداب و رسوم خاص خود میباشد. علاوه بر آن آزربایجان بعنوان وطن دارای پیشینه تاریخی چندین هزار ساله و مرکز دولت مداری چند صد ساله اخیر ملت ما بوده است. و بعد از سقوط دولت فاجار (باستثنای یکسال حکوت ملی پیشه وری) تحت اشغال رژیم اقلیت فارس بوده است. م.ب مبلغ وطنی مصنوعی بنام ایران است که حاکمان اقلیت فارس آن، وطنهای تورک (آزربایجان) بلوچ(بلوچستان)، عرب(الاحواز) و سایر را اشغال کرده است. ایرانِ تورکان، وطن خیالی و مصنوعی اوست که شامل مناطق غیر تورک نیز میشود. در ظاهر خواهان وطن بزرگتر برای تورکان پراکنده در ایران (برداشتن لقمه بزرگ، علامت نزدن) اما در اصل تضعیف قدرت بلقوه آن و حذف نام وطن تاریخی تورکان آزربایجان و نگه داشتن آن در زندان ملل، یعنی ایران است. وطن بدون خاک و سرزمین و جغرافیای مشخص در هیچ کجای دنیا وجود ندارد. ملت تورک آزربایجان وطن خود را در طول تاریخ داشته و در فلکلور و ادبیات و شعر و موسیقی خود تعریف کرده است. “آنا یوردوم آزربایجان، یوردوم یووام مئسکنیم سن آزربایجان، آزربایجان بیر اولسون مرکزی تبریز اولسون” و سایر.  ملت تورک آزربایجان دارای حسّیات عمیق وطن دوستی و دلبستگی به خاک مقدس و آبا و اجدادی خود میباشد و بی وطن نیست که سرزمین دیگران را بعنوان وطن مصنوعی به آن قالب کنند.

۱۷- داستانسرایی یاس انگیز از قهرمانان و مشاهیر آزربایجان: شبکه م. ب بقصد ایجاد یاس در فعالان جوان و بی تجربه حرکت ملی، به بهانه های مختلف یادبود، سالگرد و… بطور موزیانه، مطالبی را تولید و منتشر میکنند که در کنار بعضی از حقایق، با پر رنگ کردن جنبه های منفی یک رویداد، با اضافه کردن مطالب کذب، مرثیه خوانی مداح گونه ای را در فضای مجازی براه می اندازند. مثلاً برای تخریب ستارخان، بجای پرداختن به رشادتها و مقاومت قهرمانانه ۱۱ ماهه او و یارانش در تبریز و آزربایجان و فتح تهران، به حوادث ناخوشآیندی که توسط خائنین و عوامل خارجی اتفاق افتاده، شکل دیگر و تحریف آمیزی میدهند تا چهره ستارخان را بعنوان یکی از نمادها و سمبلهای مقاومت آزربایجان تخریب کند. حتی با تحریف در شرح احوال شخصیتهای ادبی همچون صمد بهرنگی، ساعدی، براهنی و اوختای فقط بخاطر اینکه که از مدافعان زبان تورکی و مسئله آزربایجان بوده اند مورد غضب م. بهاری قرار میگیرند.*۱۷

۱۸- داستان سرایی افراطی از برتر بودن هویت تورکی: یکی دیگر از تخریبات م.ب داستان سرایی  در مورد برتر بودن تورک و پیشرو و مبتکر بودن نیاکان ما در عدالت، کشورداری، علم، صنعت و داشتن مترقی ترین دین (شامانیزم)، بزرگترین امپراتوری جهان و … جالب تر اینکه اخیر مطلبی را بیرون داده اند که از زبان ادبای فارس در تمجید «ترک» و معنی تورک گویا در فارسی بجای کلمه «خوب = ترک/ زیبا = ترک/ خدا = ترک و…» این مطلب بقدری مضحک و سخیف استکه جز توهین آشکار به شعور ملت تورک نمیتوان اسم دیگری بر آن گذاشت. یعنی این مطلب بظاهر مثبت نتیجتاً یک حس منفی غیر قابل توصیف به انسان تورک میدهد که هدف باند م. بهاری هم همان است.۱۸  

۱۹- دامن زدن به اختلافات درونی حرکت ملی: م. ب کسی استکه بعنوان عامل سر سپرده جمهوری اسلامی با استفاده از بودجه و امکانات وسیع دولتی، در صدد منحرف کردن مسیر حرکت ملی آزربایجان است. علاوه بر تخریب عریان مجموعه سحر تی وی، سایت آذریها، نشریه ایران شمالی و انتشار کتابهای ضد آزربایجانی بنیاد افشار یزدی و انتشارات اَمرداد و لجن پراکنی های مانقورتهایی چون جواد طباطبائی و سایرین، شبکه ای مخفی پشت ماسک م. بهاری پراپاگاندای سایبری جمکرانی برضد آزربایجان براه انداخته است. تا اختلافات نظری میان فعالین ملی آذربایجان مخصوصا استقلال طلبان و فدرالیستهایی که عموما گرایش سوسیالیستی و چپ دارند را تشدید و به دشمنی تبدیل کنند. در صورتیکه وجود اندیشه های متفاوت در درون یک حرکت ملی دمکراتیک و پلورال کاملا طبیعی میباشد.

۲۰- جنگ زرگری و نیابتی با فعالین ملی چپ تورک: م.ب کسی استکه خود بعنوان کمونیست کلاسیک استالینیست و تواب در خدمت رژیم آخوندی، با توجه به شناخت عمیقی که از دوستان سابقش دارد. نوعی جنگ زرگری عقیدتی با طیف چپ براه انداخته است (جنگ خورده حساب شاید صحیح تر باشد). البته نه بقصد کوبیدن ایدئولوژی شکست خورده و در حال کمای کمونیسم، بلکه برای کوبیدن وجهه ملی شده گی و بازگشت بخویشتن بخشی از آنها، رها شدن از دام چپ پان فارس و پیوستن به تفکر رهایی بخش و تاکیدشان به حق تعیین سرنوشت ملت تورک آزربایجان و ضروت تشکیل دولت ملی آزربایجان جنوبی میباشد.  بعبارتی دیگر حملات م .ب  به تمام چپ ها نیست، بلکه نوک تیز حمله او فقط به آن قسمت از چپهای آزربایجانی استکه در طول تاریخ یکصد ساله گذشته، بسته به شرایط و محدودیتهای زمان خود خدمات شایانی در خود آگاهی ملی، ملت تورک آزربایجان ایفا کرده اند.  بارزترین نمونه آن تشکیل حکومت ملی برهبری دمکرات ترین چپ ملی آزربایجان یعنی مرحوم سید جعفر پیشه وری که خود یک سوسیالیست ملی بوده است. خدمات او در بیداری و خوداگاهی ملی بی نظیر بوده و در ملت شونده گی ملت تورک آزربایجان جنوبی نقش حیاتی داشته است. از طرفی دیگر م.ب با سوء استفاده از اختلافات نظری و طبیعی موجود در میان فعالین حرکت ملی، در پی جنگ نیابتی سعی در تحریک بعضی از فعالین فدرالیست طیف چپ تورک علیه استقلال طلبان را دارد. شبکه م.ب با چسباندن خود به حرکت ملی و تخریب هر جریانی که کوچکترین همراهی با حرکت ملی آزربایجان را داشته باشد منتقدین بخود را گاهی به اشتباه میاندازد. از جمله بعضی از منتقدین چپ تورک که هنوز (والای وریرلار) لنگ میزنند و بجای فوکوس کردن به فریبکاریها و خیانت شبکه اشباح، طیفهای دیگر را قاطی مسئله کرده و به بهانه نقد م. بهاری کل حرکت را متهم به «تورک پرستی و نژادپرستی تورکی» که هیچگونه جایگاهی در حرکت ملی آزربایجان را ندارد میکنند.*۲۰-

۲۱- تفکر ولایت فقیهانه: م. بهاری کسی استکه با تکیه بر تفکر حوزه ای، حکم ولایی صادرکرده و مینویسد: « همه‌ي جريانات معتقد به “هويت اتنيکي-ملي آزربايجاني” را، چه استقلال طلب، چه فدراليست، چه چپ، چه اسلامي و … خارج از “حرکت ملي دمکراتيک تورک “مي‌دانم» اولاً نام جنبش، حرکت ملی آزربایجان است. تورکهای پراکنده در چاه بهار و بوشهر و فریدن و خلج و خراسان حرکت مستقل و خارج از حرکت ملی آزربایجان نداشته و ندارند. ثانیاً “حرکت جهان وطنی تورک” و فرا جغرافیایی و یا سه – چهار منقطه ای تورک ائلی ایران بر اساس امت تورک فقط در فضای مجازی شبکه اشباح م. بهاری میگنجد. حرکت ملی آزربایجان بمرکزیت تبریز در سرزمین تاریخی آزربایجان با شرکت عموم ملت تورک آزربایجان و بکمک ساکنین تورک آزربایجانی در شهرهای فارس نشین و دیاسپورا به پیش میرود. حرکت ملی همانند یک بزرگراه در چندین لاین شامل تمام طیف ها و اقشار ملت است که بصورت پلورالیسم و بمقصد یک هدف مشخص، یعنی برای رهایی از استعمار و سلطه اشغالگران رژیم اقلیت فارس و تشکیل دولت مستقل ملی خود به پیش میرود. مهران.ب در ادامه و بقصد سیاه نمایی کل حرکت مینویسد: «علاوه بر آن، جاي داشتن قرائت افراطي از سه جريان فوق يعني گرايشات پان‌تورکيستي، بنيادگرايان تورک اسلاميست و کمونيستهاي داراي هويت ملي تورک و معتقد به ديکتاتوري طبقه‌ي کارگر در حرکت ملي را نيز طبيعي قلمداد مي‌کنم.» جالب اینکه در اینجا دم خروس م. بهاری با ادعای دروغین تورکچولوک اش بدجوری بیرون میزند و با بکاری گیری ادبیات فاشیسم پهلوی و رژیم ج. ا. فاشیستی فارس، استقلال طلبان را پان تورکیست می نامد! چپ ملی تورک به حرکت پیوسته را به دیکتاتوری طبقاتی میچسباند! و برای مخفی کردن محل اتصال بند نافش به فاشیسم مذهبی رژیم، بدروغ از فعالیت طیف بنیادگران اسلامی تورک (فناتیک اسلامچی میلتچی) در حرکت ملی دم میزند! که اصلا وجود خارجی ندارد.

۲۲- تهدید و برخورد چاله میدانی: م.ب کسی استکه در فضای مجازی بهنگام کم آوردن در مقابل فعالان ملی، دست به فحاشی چاله میدانی و تهدید میزند. با اسامی جعلی پیامهای تهدیدآمیز میفرستد.

۲۳- گستاخی مهران بهاری در تروریست خواندن اسطوره ها: م. بهاری در مقاله ( عملیات عفرین و…) با مطالب پر از توهین و تحقیر و تروریست خواندن ستارخان، شیخ محمد خیابانی، پیشه وری و سایر مبارزین ملی آزربایجان که جانشان را در راه رهایی ملت آزربایجان فدا کرده اند را مورد حمله قرار داده است. هدف م. ب از کوبیدن مبارزان، اسطوره های ملی و تخریب پایه های قدرت فکری، ایمانی، شجاعت و ایثارگری مردان و زنان مبارز در یکصد ساله گذشته، تضیف روحیه فعالان ملی، سست کردن و خالی نمودن قدرت حرکت ملی از درون است. م. بهاری با این حرکت، بشکل وقیحانه و بی شرمانه ای، ماهیت کثیف و جمکرانی- فاشیستی خود را نشان داده است.  م. بهاری اتهامات سنگینی را با ادبیات سخیف نثار شهیدان و مبارزین پر افتخار ملت تورک آزربایجان کرده است که سابقه چنین حملاتی را حتی از طرف دشمنان قسم خورده، نژاد پرست و فاشسیت آریایی هم شاهد نبوده ایم! بدون شک، شبکه اشباح و سایر مزدوران خود فروخته باید بدانند که ملت تورک آزربایجان خیانتهای آنان را هرگز نخواهند بخشید و فعالان حرکت ملی، عناصر خائن و عوامل سرکوبگر رژیم را رصد کرده و بحال خود رها نخواهند کرد و مهران بهاری ها را تا ته چاه جمکران دنبال کرده و ” شاپالاق ملی ” را در اولین فرصت به چهره کثیف آنها خواهند نواخت.

۲۴- سکوت معنی دار مدعیان در برابر گستاخی م. ب: در عین حال، سوال بسیاری از فعالان ملی اینستکه دلیل این همه گستاخی م. بهاری در چیست؟ در یک نگاه ساده دلیل اصلی آن وابستگی ایشان بدستگاه های امنیتی و اطلاعاتی رژیم است. اما با یک نگاه عمیق میتوان دریافت که دلیل دیگری نیز در این وسط است و آن جدی نگرفتن تخریبات شبکه م.ب از طرف اکثر فعالین حرکت ملی است. بویژه سکوت و عدم مقابله جدی و بموقع گروهها، تشکل ها و صاحب نظران مدعی و میدیای حرکت ملی بوده است که زمینه جسارت و هتاکی عریان را به شخص م. بهاری داده است تا ارکان ملی آزربایجان را هدف آماج حملات خود قرار دهد. البته افشگریهایی در گوناز تی وی و در فضای مجازی و وب سایتها توسط تعدادی از فعالین ملی صورت گرفته اما کافی نیست. فریبکاریهای شبکه م.ب بقدری مرموز و زیاد است که نیاز به افشاگریهای روزانه و مقابله جدی و همگانی دارد. بهرحال بیش از این انتظار میرود که گروههای سیاسی و شخصیتهای حرکت ملی بجای سکوت، بصورت رسمی پیامی در محکومیت م.ب منتشر کنند و با مراجعت به ملت تورک آزربایجان، مانع تضعیف روحیه جوانان کم تجربه و افتادن آنها در دام فریبکاریهای این شبکه خودفروخته بشوند. *۲۴

۲۵- راههای مقابله با شبکه های سایبری رژیم: اعضای مزدور لشکر سایبری ر‌ژیم با وجود دسترسی داشتن به همه جور امکانات اطلاعاتی و نفرات آنلاین ۲۴ ساعته، دارای خطاها و ضعفهای زیادی نیز میباشند که ردیابی فریبکاریهای آنها کار چندان سختی برای فعالین ملی با تجربه نیست. بسیاری از اعضای شبکه م. بهاری فارس و تورکهای “فارس بارآمده” هستند و زبان تورکی را کم و یا اصلاً نمی دانند بهتر است جواب پست را به تورکی بدهیم تا کارشان را سخت کرده و سردرگم شان کنیم. البته هر کس به ابتکار و سلیقه خویش کامنت نویسی میکند. در اینجا بد نیست این چند مورد را از من داشته باشید:

۱- در ردیابی کدهای زهردار ، مطلب پست شده باید تا آخر خوانده شود تا بتوان مچ طرف را گرفت.

۲- در افشاء کد زهردار پست، جواب پست را نه بفارسی بلکه ترجیحاً به تورکی باید نوشت.

۳- در صورت نداشتن وقت و حوصله میتوان بطور تلگرافی در دو سه کلمه مانند « آز اویدور» یا « م. بهاری تخریباتی »« گه ر چه یاهوووو….» و کلمات دیگر کامنت گذاشت.

جمع بندی و سخن آخر:

کالبدشکافی جعبه سیاه و مرموز شبکه م. بهاری نشان میدهد که شاخه ” تورکان ایران پان ایرانیزم”، تحت مدیریت وزرارت اطلاعات- ساوامای سپاه، با مخفی شدن پشت ماسک مهران بهاری بصورت اشباح جمکرانی- امام زمانی، در سطح وسیع در فضای مجازی با حیله های مختلف، ارکان و مراکز قدرت ملت تورک آزربایجان را آماج حملات خود قرار داده است. با توسل به دروع، تحریف و جعل سند مشغول تخریب استطوره های تاریخی‌ آزربایجان، چهره ها و شخصیتهای ملی و مبارز ملتمان است و اهداف عمده زیررا دنبال میکند:

الف- حذف نام آزربایجان و تغییر جهت حرکت ملی از”تفکر آزربایجان مرکز” به “تفکر ایران مرکز”، بقصد ایجاد نیروی خائن پارلل در صفوف حرکت ملی است که خوشبختانه با افشاگریهای فعالان ملی در ۱۵ سال گذشته نتوانستند به هدف کثیف خود نائل شوند و در مقاطع مختلف زمانی با مقابله و «شاپالاق ملی» فعالان ملی مواجه شده و عقب نشستند.

ب- منحرف کردن حرکت ملی دموکراتیک و مدنی آزربایجان از مبارزه با رژیم فاشیستی اقلیت فارس که مانع اصلی حرکت ملی در راه رسیدن به اهداف خود یعنی ایجاد شرایط برای تشکیل دولت ملی و اعلام استقلال آزربایجان جنوبی است. خوشبختانه در ۳۲ سال گذشته درخت تنومند حرکت ملی آزربایجان از نظر « تفکر آزربایجان مرکز» بقدری ریشه دوانده است که با  روح و جسم میلیونها تورک آزربایجانی عجین شده است و کسی قادر نیست با فریبکاری و با مصادره به مطلوب «تورکچولوک طبیعی» به معنی حفظ هویت تورکی و تبدیل آن به «تورکچولوک تهاجمی » به معنی تحمیل هویت خود به دیگران که فرق چندانی با  فاشیسم فارس ندارد را بخورد ملت تورک آزربایجان بدهد.  م. ب بنام دفاع از «تورک ائلی ایران » و بقصد نابودی آزربایجان،  در صدد قطع ریشه ترکان از وطن شان آزربایجان، و وصل آن به وطن مصنوعی ایران است.

پ- تبلیغات مخرب، انحرافی و راسیستی برای رودررو قرار دادن ملتها  بقصد ساکت کردن و ایزوله ملت آزربایجان از هماهنگی با اعتراضات خودجوش سایر ملیتها و خرید زمان برای رژیم و فرسایشی کردن حرکت ملی است. ما باید به نقش تعیین کننده زمان، اهمیت زیادی قائل شویم. تصور کنید که رژیم شاه در سال ۱۳۳۲ از بین میرفت یعنی تنها هفت سال بعد از سقوط حکومت ملی پیشه وری، آنموقع بازسازی و سازماندهی مجدد نیروهای ملی چقدر آسان میبود و آن وقت در گروهای چپ پان ایرانیست ذوب نمی شدند. لذا در شرایط حساس کنونی، حرکت ملی آزربایجان با حفظ استقلال عمل خود باید هماهنگ با دیگر ملیتها برعلیه رژیم ج.ا. فاشیستی محکم تر عمل کند و گرنه چرخ رژیم به همین منوال و برای سالیان طولانی هر چند کُند خواهد چرخید. هر نوع تضعیف سیستم مرکزی و تفکر مرکزگرای فاشیستی از جانب دوست و حتی غیر دوست،  بنفع ملل غیر فارس میباشد. بنابر این سقوط هرچه زودتر این رژیم بنفع حرکت ملی مخصوصاُ از زاویه زمان است و ریسک کمتری نسبت به دادن فرصت “خرید زمان برای رژیم ” در بازسازی نیروی متزلزل کنونی اش و فرسایشی شدن حرکت ملی دارد و ملت ما را بسرعت به هدف نهایی خود که همان فروپاشی کل سیستم شوونیستی- فاشیستی اقلیت فارس و ایجاد زمینه برای تشکیل دولت مستقل ملی و اعلام استقلال آزربایجان جنوبی میباشد نزدیک میکند.

 توضیحات با ذکر * شماره پاراگراف

در ضمن میتوان موارد دیگری را بر نکات ذکرشده بالا اضافه کرد، که با استفاده از نطرات فعالان ملی، بعداً در وب لاگم اضافه خواهم کرد. ازجمله به فریبکاریهای دیگر لشکر سایبری رژیم در نقشهای مثبت و منفی” پلیس خوب-پلیس بد ” اعضای شبکه م. ب که در فضای مجازی ظاهر میشوند تا جو را مسموم  و داغ  نگه دارند خواهم پرداخت. برای پرهیز از طولانی تر شدن متن، توضیحات مهمی را در مورد تعدادی از پاراگراف ها در زیر میاورم:

۳*  م. بهاری در تخریب نام آزربایجان مینویسد:«کلمه  ایران هزارن بار بیشتر از کلمه آزربایجان با فرهنگ، تاریخ و هویت ترکان در ارتباط هست. هیچ بار ملی ترکیت در نام آزربایجان نبوده و نهفته نیست. بزرگترین انگل بیداری ملی ترکان درایران همین نام آزربایجان است.»

«تورک ائلی» کلمه سینده دیقتتلی اولمالییق. دونیادا بیر بویوک تورک ملتی وار(توران) و هابئله تورک ملت لری وار، اویقوردان تاتارا و قاشقایدان مجاریستانا قده ر. اونون کناریندا هر تورک ملتی نین ایچینده یوزلر و مینلر تورک ائللری وار: ایل افشار، بیات، بایراملو، شاملو، قاجار و سایر. ۳۵ میلیون آزربایجان تورکینی تک بیرائل آدلاندیرماق، حقیقتتن بیر اویدوروجو فیکیر و ملتیمیزین عظمتینی سیندیرماقدیر. پان ایرانیستلرین تورکان ایران قولو مهران بهاری ماسکاسی آرخاسیندا مختلیف حیله لرله بیزیم ملتیمیزین مادی و معنوی گوج مرکزلرینی هدفه آلمیشلار. امما سئویندریجیسی بوردادیرکی، ملی حرکتیمیز، فیکیر اولاراق چوخ کوْک سالیب، ده رینله شیبدیر. مین لرجه ائللریمیز آییلیب و آزربایجان مرکزلی دوشونجه نی میلیونلار انسانیمیزین بئین لرینده و اوره ک لرینده یاشادماقدادیرلار. 

مهران بهاری می نویسد:«ايراندا نه «آزه‌ربايجانلي» وار، نه «آزه‌ربايجان تورکو» و نه باشقا بنزه‌ر اويدورما و قوندارما ميلله‌تله‌ر و کيمليکله‌ر. ايراندا يالنيز «تورک» خالقي و ميلله‌تي واردير.»

م. بهاری می نویسد:«خوی»، شهر قهرمانی که همه چيز آن “تورک” است» (یعنی میخواهد القاء کند که همه چیز تبریز و اردبیل “تورک” نیست!) « نزدیکی لهجه‌ی تورکی خوی به لهجه‌ی استانبول (مانند کلمه‌ی «مقبره» در لهجه‌ی خوی « ماغوه‌ره » که نه با فتحه، بلکه مشابه لهجه‌ی استانبول «ماقبه‌ره» با الف بیان می‌شود» او باستناد نقل و قول یک نفر در نشریه استانبول سال ۱۳۰۳ ادعا میکند که لهجه مردم شهر خوی به لهجه استانبول نزدیک تر از تبریز است (با فاصله دو- سه هزار کیلومتر در ساحل مددیترانه نزدیک تر از تبریز در فاصله ۸۵ کیلومتری!) اولاً “مقبره” کلمه تورکی نیست عربی است ثانیاً در آنسوی تبریز در اوجان ( بستان آباد) ما هم “ماغوه‌ره” میگوییم پس لهجه ما هم از تبریز به لهجه استانبول نزدیکتر است. حجت الاسلام روحانی را بفرستید به شهر ما و یک “استان بستان آباد ” که هشتصد سال پیش هم پایتخت تابستانی آق قویونلو و قره قویونلو بوده است برای ما استان بسازد! همیطور در دشمنی با کلمه “ملت آزربایجان و آزربایجان ملتی” بدستور وزارت اطلاعات به امثال م. بهاری ها و به تمامی نمایندگان انتسابی و مسئولین شهری دیکته کرده اند که برای لوث کردن کلمه ملت، مفهوم و سنگینی که کلمه« مات آزربایجان» دارد در تمام سخنرانیهای شهری و روستایی بجای کلمه «اهالی – مردم» و یا “جاماعات” مثلاً در یک روستای کوچک خطاب به چند صد نفر بگویند ملت یالقوزآباد، ملت قره چمن و یا مردم شهرها را; ملت مراغه و ملت مشکین شهر، ملت خوی و…بگویند اما دهها میلیون را هرگز “ملت ازربایجان” نگویند بلکه برای کوچک جلوه دادن فقط بگویید ” اهالی یا مردم آزربایجان” و با پسوند شرقی یا غربی بگویند. این لوث کردن کلمه ملت در مناطق فارس معمول نیست آنها هیچوقت ملت یزد، ملت تهران، ملت اردکان…نگفنه فقط مردم یزد، تهران و اردکان و…خطاب میکنند. و مورد دیگر بزرگ نمایی مسئله طالش ها و آسوریها و ارمنیهای ساکن در آزربایجان جنوبی و مخلوط کردن ان با معضل گروهای مسلح تروریستی کورد، بقصد گشودن جبهه های دیگر در سیاستهای آزربایجان ستیز رژیم فاشیستی ایران است که امتداد آن را در چند نقطه آزربایجان شمالی «نارداران و گنجه» نیز شاهد هستیم که با مدیریت وزارت اطلاعات رژیم توسط باند مزدور شبکه سحر تی وی دنبال میشود.

۴* مهران بهاری چنین وانمود میکند که واژه «پان ایرانیست خجالتی» و… را او کشف کرده است در صورتیکه این صفت و یا لقب حداقل از سی سال پییش توسط فعالان ملی در خارج به آزربایجانیهایی که در گروههای سیاسی فارس آسمیله شده اند بخصوص طیف کمونیست آزربایجانی که با وجود داشتن حس ملی از ترس رانده شدن از سازمان گهگاهی بصورت واقعآ خجالت آمیز مسئله ملی را با ایران شیفته گی مخلوط کرده و میگفتند اول ایرانی بعد آزربایجانی هستند و در پیوستن به انجمنهای آزربایجانی دودلی و تردید میکردند.  و یک طیف راست هم بود مثلاّ در تورونتوی کانادا هفته نامه فارسی زبان «ایرانکا» که یک صفحه تورکی(داستان و شعر)هم داشت منتشر میکرد(۱۹۹۳). البته شرح این قبیل اصطلاحات از جمله «ایرانبایجانی و ایرانجانجانی» که از دیگر القاب پان ایرانیستهای خجالتی نیمه مانقورتها و مانقورتهاست که در فصلنامه قورتولوش به مدیریت و سردبیری دکتر علیرضا عسگرزاده ( سال ۱۹۹۷ماه مارس ص ۳۲) آمده است. همینطور برچسب استالینیستی هم  زیبنده تیم اشباح و افسران مخفی حزب توده، طلاب مخفی حزب توده و توابین نفوذی توده ای – اکثریتی در خدمت وزرارت اطلاعات ساوامای آیت الله خمینی و خامنه ای ضد امپریالیست هستند. نه کسانی همچون دکتر رضا براهنی و دکترع . اصغرزاده که یک تنه پان ایرانیستهای نژادپرست را در محافل آکادمیک رسوا کرده اند و نه تورکهای چپ و سوسیالیست آزربایجانی که به حرکت ملی پیوسته اند و دست رد به سینه تمامی استالنیستها ازجمله به  م. بهاری صد در صد استالینیست مانقورد خودفروخته به رژیم فاشیستی زدند.

۷* م.ب – واقعاً چیز تازه برای کفتن ندارد. مثلاً در مورد زبان ۴۱ مطلب و مقاله نوشته است. با کمی دقت میتوان دریافت که بیش از نود درصد آن مقالات کپی برداری از کتابها، مقالات فعالان ملی قبل و بعد از انقلاب ۵۷ است که بیشتر آن در نشریات داخلی همچون وارلیق، امید زنجان، شمس تبریز، ندای اورمیه و اردبیل و سایر نشریات دانشجویی و وب سایتهای ملی توسط فعالان ملی در داخل و خارج نگاشته شده است و یا در سمینارها و اتاقهای گفتگوی اینترنتی و رسانهای ملی همچون گوناز تی وی و … مورد مباحثه زنده قرار گرفته است. باز نشر هر مطلب ملی کار مثبتی است اما م.بهاری با دستکاری و تحریف مطالب و ایجاد شائبه مثلاً در مورد نام جغرافیای وطن که آزربایجان است و نه «شمال غرب» و هویت ملی که تورک آزربایجان و زبان که تورکی آزربایجانی است و نه «تورکان ایران-آزربایجانجا» بحثهای انحرافی راه می اندازد.

۹* م. ب سعی درتهی کردن حرکت ملی از دغدغه ملت تورک آزربایجان و تبدیل آن به دغدغه تورکان بوشهر، بندر غباس، چاه بهار و یزد و افغانستان ، مهران آباد و حیدرآباد هند و یوردو هامار !(یوکوهاما) ژاپن و غیره است.

۱۳* مجازی دونیادا هر گون بیر آدیلا اوز زهرلرینی آزربایجان ملی حرکتینه توکورلر.  آرزبایجان و تبریز قره لمه دالیسجا ملی قهرمانلاریمیز و سمبل لریمیزی او جمله دن ستارخان، خیابانی و پیشه وری، شهریار، صمد بهرنگی و سایر ضیالی و ملی مبارز لریمیزی قره لمه یه دوام ائدمئکده دیرلر. شک سیزکی بو تخریباتدان هیچ بیر شی الده اتمیه جکلر.

۱۵* شبکه م. ب در پنلهای مختلف نقش های متفاوتی بر عهده میگرند. مثلا در بخش باصطلاح مثبت گویی اش مطلبی را  به امضای میثم قاراخان۳۱/اسد۹۷ (همان م. بهاری) و به اسم ر. ممقانی در۲۲ نوامبر در فیسبوک انتشار داده است که با مطالعه صدها کتاب و نوت برداری از قول دهها نویسنده و شاعر فارس (بدون درج مرجع) اورده است : « شاعران دری زبان ،خداوند را به تورک تشبیه کرده اند….مشاهده عظمت و قدرت مسحور کننده تورکان، شاعران را از کاشغر تا مدیترانه ثنا گوی تورکها نموده و تمام خوبیها را به تورکها منسوب نمودند…..مولوی عقل و معنا را تورک داند …عظمت ارتشهای تورک و ثروت عظیم شاهان تورک و زیبایی تورکان سمرقندی و ختایی موجب شد که کلمه تورک دارای بار معنایی مثبت باشد از جمله تورک به معنی “خدا ” و یا روز و یا هدایت و روشنایی و عقل و قوت و فداکاری و زیبایی و …» بقول عربها جلالخالق!

 به تجربه شخصی ام شبیه این نقل قول باصطلاح مثبت فارسها نسبت به تورکها را در سال ۱۳۸۰ در یک گفتگوی پالتاک اینترنتی که من ادمین اتاق بودم  شخص ناشناخته ای با نام مستعار میر صالح در حضور بیش از ۵۰ نفر میکروفون را گرفت و به تورکی آزربایجانی گفت که با فارسها در تهران زندگی کرده و ادبیات فارسی خوانده است او ادعا کرد که « کلمه ” ترک خر” چیز بعدی نیست ما نباید بیخودی تعصب نشان بدهیم. چون معنی لغوی ” خر” بزرگ میباشد. خر یعنی بزرگ و فارسها نه برای تحقیر که برای تحسین میگن ” ترک خر” و… » و امروز حکایت باند م. بهاری هم همان است که از زبان فارسها،  تورکها را تا خود ” خدا ” بودن بالا برده است. که حاصل جمع این معادله میشود: نعوذ بلاستالین و بللنین و نعوذ بلخمینی و بلخامنه ای: 

” ترک + خر = خدای بزرگ ” (روحت شاد احسان طبری- لنین و استالین پرست قبل از انقلاب و خمینی و کوروش پرست بعد از انقلاب)! هنر نزد ایرانیان ( فارسها) است و بس! 

۱۷*تحریف شرح حال بزرگان آزربایجان مسبوق به سابق در رژیم پهلوی و ج. اسلامی است. مثلا سازمان ارشاد اسلامی در مورد محمد حسین شهریار سی دی ۳۰ دقیقه ای بیرون داده است (من ۱۲ سال پیش نگاه کرده ام) که هر کس به آن نگاه کند نه تنها از هرچه شاعر و ادیب متنفر میشود بلکه کلاً از زندگی مایوس میشود. در یک پرده از کلیپ:« استاد شهریار را در روی تختخواب بیمارستان با چهره ای ژولیده و شدیداً مریض حال نشان میدهد که نای صحبت کردن ندارد در محاصره چند ناشناس قرار دارد و خبرنگار صدا و سیما با لحن تمسخرآمیزی از او سئوالاتی میپرسد (باصطلاح مصاحبه میکند!) که شهریار با چشمان خشمگین از جواب دادن خوداری میکند اما خبرنگار با اصرار میکروفون را به دهان شهریار میچسباند و چند کلمه نا مفهوم و…» بنظر میرسد که چند ساعت قبل از فوتش بوده است. هر انسانی این سی دی و صحنه تحقیرآمیز را ببیند به دو پا بودن این مصاحبه گر و تهیه کننده این سی دی ۱۰۰٪ شک میکند. تخریبات م.ب ادامه همان سیاست پان فارسیسم در اطلاعات – ساوامای رژیم است.

 24 از طرفی مایه تاسف است بر سمپاتهای شبکه اشباح که خود را فعال ملی فدرالیست نامیده و مطالب توهین آمیز، سراسر کذب و شبیه روایات ساختگی مذهبی و تحریف شده در حوزه آخوندی قم را که پشت نقاب «تورکچولوک» برای بد نام کردن شخصیت های تاریخی آزربایجان نوشته شده است را تبلیغ کنند. به مامور اطلاعات رژیم مدال و درجه دانشمند، فرهیخته، خستگی ناپذیر و غیره بدهند! این روش همانند میدان دادن به توجیه گران با تفاسیر مسخره أمیزشان برای مشروعیت دادن مثلاً به نازیسم هیتلری در جنوساید و کشتار میلیونها انسان بیگناه است. که به بهانه تبادل فکر، در اصل برای تبلیغ نفرت بیان میشود. کمک به انتشار نفرت پراکنی شبکه م. بهاری نه اطلاع رسانی نه ایجاد دیالوق ( بین اشباح و روح فوت شده گان بی دفاع) بلکه همسویی با فریبکاریهای آن شبکه است. و مضحک اینکه فعالان ملی را به نقد نفرت نامه و فحش نامه دعوت میکنند! سوال اینستکه مثلاً من فعال ملی با اینهمه مشغله بیایم ثابت کنم که ستارخان و سید جعفر پیشه وری تروریست و عضو داعش نبوده اند! تا اشباح جمکرانی سربازان امام ساواما – ک. گ. ب رضایت بدهند! (ببخشید! من یکی نه بیکارم و نه چک ماهانه از سازمانی دریافت میکنم. از حاصل کار شش روز در هفته خود صورتحسابم  را پرداخت میکنم)

به گمان من، فردی چون مهران بهاری ۹۹.۹۹٪ کمونیست تواب تغییر موضع داده، خود فروخته و مزدور رژیم است. به گمان یک هزارم احتمال اگر چنین نباشد حتماً بیمار روانی خودزن است. اما در فرهنگ سیاسی و اجتماعی دنیای متمدن تغییر موضع صادقانه در طول حیات انسان معمولاً یکبار اتفاق می افتد. عقیده و تفکر انسان سیاسی نیز قابل تغییر است و میتواند از لیبرال به محافظه کار و بلعکس بشود. که شخص از عملکرد قبلی خود پشیمان میشود و رفتار و جهت فکری خود را عوض میکند و مورد قبول جامعه نیز قرار میگیرد. حتی در خطاهای اخلاقی و مجرمین (با جرایم سبک)  پشیمان شده و تغییر رفتارش برای یکبار بعنوان شانس دوم (second chance) در جوامع غرب و آمریکا قابل پذیرش است. ولی توبه دوباره و سه باره پسندیده نیست. در فکر و عقیده سیاسی هم همینطور است. اما در فرهنگ سیاسی فارسِ ایران دو تعبیر وجود دارد:

 ۱- توبه گرگ مرگ است ۲- فکر اانسان هرگز منجمد نمی ماند. که همان افراط و تفریط در قضاوت است. که بستگی به توجیه گر تز دارد که چگونه به عملکرد خود مشروعیت بدهد. مثلاً در عرصه سیاسی ایران بیشترین تغییر موضع را در اعضای منسوب به کمونیست ها می ببنیم. که در مواردی خیلی ریاکارانه و خیانت آمیز میباشد. تصور کنید یک آدم بالغ هفتاد ساله با بیش از پنجاه سال سابقه مبارزه سیاسی، نه یکبار نه دو بار بلکه ۶ یا هفت بار تغییر موضع کرده و معلوم نیست تا یک ساعت مانده بمرگش چند بار دیگر تغییر موضع خیانت آمیز به هموطنانش و همفکران قبلی اش خواهد کرد. من بیست سال پیش به اینگونه افرادی که به حرکت ملی پیوسته بودند البته با تخفیف زیاد لقب « والای ویرانلار» داده بودم. ترجمه فارسی اش را دقیق نمیدانم «کسی که بر روی دوچرخه ای که چرخ اش شل است در مسیر حرکت تلوتلو میخورد» و بدوستان میگفتم که این آقا چرخش شل شده « گِت والاینی توت» حالا حکایت شبکه م بهاری تواب کمونیست از این حرفها هم گذشته است.

اما برای فهم بهتر مسئله، حکایتی را بگویم که اخیراً در اطلاعیه تغییر موضع سیاسی دو شخص کمونیست غیر جمکرانی خواندم  که برایم جالب بود. این دو کمونیست پرمدعا در پنجاه سال گذشته چندین بار با عرض معذرت، مثل خروس هی رنگ عوض کردند و مانند بسیاری از رفیق و رفیقه هایشان; لنینیست، استالینیست، توده ای در خط امام (مخالف حرکت خلق مسلمان ۱۳۵۸)، مستعفی، دوباره توده ای، اکثریتی، اقلیتی، اتحاد فدائیان، سوسیال دمکرات غربی، پان ایرانیست، پان ایرانیست خجالتی، راه کارگرچی (مرید رهبر پان ایرانیستش) طرفدار حجت السلام خاتمی (نامه سر گشاده به خاتمی از سوئد ۱۳۷۸)، شرکت در گفتمان حرکت ملی، موسس فدرال دموکرات ایران-آزربایجان، طرفدار جنبش سبز (و رای من کو جلوی سفارت رژیم فاشیستی) بیرلیک (اتحاد ۱۰ نفره کوتاه مدت) انشعاب بتوان ۱۰ در نیم قرن اخیر و ادامه خیانت بر هم گروهی ها و ملت آزربایجان و «تورگرایی و نژاد پرستی» خواندن حرکت ملی آزربایجان، پاپ تر از پاپ شدن با ژست گرفتن بر ضد نشان بوزقورت (که نماد مقاومت در حرکت ملی آزربایجان است) و دوباره راه کارگرچی, توده ای شدن و…سرانجام نا معلوم! (کم و زیادش را ببخشید!). سوال اینستکه چه کسی میتواند داستان برداشت غلط فرهنگ سیاسی فارس ایران از مقوله حق تغییر موضع نرمال و مقبول غربیها را از نثر به نظم در بیاورد. شاید جناب دکتر ابوالقاسم الفردوسی الطوسی!

۸- دو نمونه از صدها سند جعلی مهران بهاری:

 سند اول – در بالای صفحه جعل ناشیانه پیداست. در ص شماره ۹۳ باید درس هشتاد و چهارم  درج و در ص ۹۴ درس هشتاد و پنجم بترتیب صفحات کتاب درج میشد.

 جعل مجدد بعذ از افشاء شدن خطا (جابجایی شماره صفحه)

سند دوم – در جعل این سند دقت کنید:

۱- سر برگ ناقص که بدون اسم بردن از دولت شاهنشاهی و بدون تاریخ است.

۲- املای کلمه آزربایجان در در ایران و رسماً همیشه بصورت  حرف ذ «آذربایجان»نوشته شده و میشود. در سند رزیم پهلوی بیش از ۱۰ بار با حرف ز آمده یا توسط م. ب جعل شده است. آزربایجان با حرف ز با ابتکار فعالان ملی در ده سال گذشته معمول شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *